ما گوشه نشين شهر درديم هنوز
همسايه روزگار سرديم هنوز
تارويش سبز صد گياه خوبي
ما قصه نويس باغ زرديم هنوز
-----------------------------------
--------------------------------------
سلام دوست من
خوبي؟؟؟
آپم ... خوشحال ميشم بياي اونطرفا
هرگز آرزو نكرده ام يك ستاره در سراب آسمان شوم يا چو روح برگزيدگان همنشين فرشتگان شوم هرگز از زمين جدا نبوده ام با ستاره آشنا نبوده ام روي خاك ايستاده ام با تنم كه مثل ساقه گياه باد و آفتاب و آب را مي مكد كه زندگي كند بارور زميل بارور ز درد روي خاك ايستاده ام تا ستاره ها مرا ستايش كنند
آرزو ميكنم برآورده شدن آرزوهايت را
سلام مريم خانووم من مهردادم دوباره برگشتم سر بزني خوشحال ميشم
قسم به من
و به قلم من ...
که واژه ها را به نامت خواهم کرد ...
قسم به تو
و به نفسهاي تو ...
که چشمانت را باراني نخواهم کرد ...
و به قلب من
که عشق را برايت گلچين خواهم کرد ...
و به نگاه تو
که باغ روياهايت را ويران نخواهم کرد ...
يگانه گل ِ باغ آرزوها
که زيباترين ترانه را برايت خواهم سرود ...
و آنقدر آواز سر خواهم داد ؛
که تو نه از آهنگ خوشم
که از صداي نخراشيده
نگاهي هرچند غضبناک ... به من کني
خيلي دوستت دارم گلم
باي ...
هنوز هم که هنوز است
تمام دلخوشي ام به همان چند قلبي است
که بر روي ديوار کشيدي ...
تنها آرام بخش دل خسته ام ديدن آن قلبها است ،
اما ديروز صبح که از کنار ديوار مي گذشتم
ديدم که ديوار را رنگ سفيد زده اند
و بر روي ديوار سفيد ؛
با خط درشت نوشته اند :
« کشيدن ممنوع ، پيگرد قانوني دارد . »
سلام دوسته خوبه من اميد وارم كه تا خير من رو ببخشي البته غيبتم رو هم اميدوارم كه بخشي
من يه مدت مسافرت بودم واسه همينم نتونستم خدمت برسم اومد م ولي همه مطالبت رو نخوندم
در اولين فرست مي خونمشون
در ظمن من به روزم و منتظر تو زيبا
بيادت بودم هميشه به من سر بزن پايزي خوب
باي موفق باشي و سبز چيرو
سلام سلام
به روزيم....
اگر خورشيد با نورش دو چشمت را بيازارد
چنان خشمي بکار آرم که از وحشت تگرگ و برف
بر فرش زمين يکجا فرود آيد !
سلام خوبي
[گل][گل][گل]
سوگند را ساختيم
تا سوگند ياد کنيم که عاشق بمانيم ...
با سوگند شروع مي کنيم ، با اميد ادامه مي دهيم
و آرزو داريم با وصال ختم شود ...
سوگند مي خوريم به زيبايي عشق پاک که دل از هم نگيريم
که لحظه اي از ياد يکديگر غافل نشويم
که براي هم باشيم و به ياد هم ،
که دوست داشتن را از ياد نبرده
و با آمدن هر سپيده و شروع هر روز
به ياد يکديگر چشم به جهان بگشاييم ...
و در آخر سوگند به عشق که در غم و شادي
با هم باشيم و شريک هم ...