روي آن شيشه تبدار تو را "ها " کردم
اسم زيباي تو را با نفسم جا کردم
حرف با برف زدم ، سوز زمستاني را
با بخار نفسم وصل به گرما کردم
شيشه بد جور دلش ابري و باراني شد
شيشه را يک شبه تبديل به دريا کردم
عرقي سرد به پيشاني آن شيشه نشست
تا به اميد ورود تو ، دهان وا کردم