باز هم براي تو مي نويسم تا بداني ياد تو در لحظه لحظه من جاريست
باز هم از ديوارهاي فاصله عبورمي كنم و در ژرفاي لحظه با تو بودن گم مي شوم
و در آن لحظه رويايي در درياي بي پايان چشمانت غرق مي شوم
تا در آن لحظه در نگاه تو گم شوم ،
تا خودم را بيابم و از زندان لحظه هاي بي تو بودن رها شوم
شايد بتوانم به روياي با تو بودن برسم و چه روياي شيريني است روياي با تو بودن
رويايي كه دست من را به دستان گرم تو ميرساند ،
آنگاه من در گرماي وجود تو ذوب مي شوم .