دلم گرفته
از اين ديار ...
از مردمان تيره ي شهر ...
و از هواي بي نفس ...
غربت با تمام دلتنگي هايش در وجودم ريشه گرفته ،
آسمان خاطراتم ، باراني است
هواي پر کشيدن دارم
اما کجا ...!!
بي تو ... ؟!!
تو
نيستي ؛
اما ...
اشکهايت بدرقه راهم شد
و اين بود تنها يادگاريم از " تو "