• وبلاگ : (روياي لبخند) به نام تکسوار آسمونها
  • يادداشت : ساكت و تنها ...
  • نظرات : 7 خصوصي ، 84 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    قلبم را بسان بهارمي دانم

    که برآن باران مي بارد

    گاه باران آن را نمناک مي سازد

    وگاهي تگرگ آن رازخمي ،

    ومن دراين زخمي شدنها ياد مي گيرم

    که باران همانقدرکه زيباست

    مي تواند بيرحم هم باشد

    زيبايي باران را درجنگل

    درخيسي شبنم

    ديده بودم

    وحال باران ...

    وقتي بردستان سرد کودکي يخ کرده مي نشيند

    وقتي بربام خانه اي بي سقف مي پاشد

    اين آدمها چه احساسي دارند ؟!

    آيا آنها باران را ...

    همانند من دوست دارند ...؟!