چنان دل كندم از دنيا كه شكلم شكل تنهايي ست/
ببين مرگ مرا در خويش كه مرگ من تماشايي ست/
مرا در اوج مي خواهي تماشا كن تماشا كن /
دروغين بودم از ديروز مرا امروز حاشا كن/
در اين دنيا كه حتي ابر نمي گريد به حال ما/
همه از من گريزانند تو هم بگذر ازين تنها/
فقط اسمي به جا مانده از آنچه بودم و هستم/
دلم چون دفترم خالي قلم خشكيده در دستم/
گره افتاده در كارم به خود كرده گرفتارم/
به جز در خود فرو رفتن چه راهي پيش رو دارم/
رفيقان يك به يك رفتند مرا با خود رها كردند....................