رويا
مه و جنگل...
درختان باران خورده ...بوي كاج خيس...
يه جاي سبز.....سبز ......سبز ......
سرماي دلچسب هوا ... بوي آتيش و سوزش دلنشين يه فنجون
چاي داغ توي دستاي سرد ...!
بارون ريز ريز و نشستن اون روي پوست صورت.....
بوي دود ...
بوي پوست سوخته سيب زميني لاي خاكستر باقي مونده
از آتيش....
مه و جنگل ... سكوت ... صداي رودخونه ...
صداي جرقه و هواي آب و
آتيش ...
صداي كوبيدن داركوب به درخت ........
صداي چلچله چند تا درخت اونورتر....
صداي جير جيرك و غوك .....صداي اينا با هم و گاهي تك تك ....
صداي درون تو .....
اينجا يه جاي دنج و با صفاست....
واسه بلند فکر کردن
داد زدن ....خود ......خود..... خودت بودن!!