ساحل بي كسيهايم را به خدا مي سپارم
زيرا ديگر تنها نيستم ....
و تو را دارم ...
و با تمام وجود تو را حس مي كنم .
پس هيچگاه ..................................
تنهايم نگذار !!!
عاشق بودم
تو عشقم را ربودي و احساسم را در بي احساسي خود مدفون ساختي ..
سالهاست که زمان در گذر است
و من بسنده کرده ام به :" شايد فردا
درود
زيبا و دلنشين بود
سينه دراتش دل در غم جانانه بسوخت اتشي بود در اين خانه که کاشانه بسوخت
تنم ازواسطه دوري دلبر بگداخت جانم ازاتش مهر رخ جانانه بسوخت
سلام
خيلي با احساس مينويسياا
مرسي از حضور سبزت
ارزومند خاطراتت گلم
...........................
عشق .... ! فراموش كردن نيست ، بخشيدن است
عشق .... !گوش كردن نيست ، درك كردن است
عشق .... !ديدن نيست ، احساس كردن است
عشق ... !جا زدن نيست ، ادامه دادن است
[گل][گل][بدرود]
خوبي؟
اهنگي كه گذاشتي خيلي قشنگه
با من قهري؟ چرا ديگه نمي اي ؟
من اپم زود بيا
منتظرم
منمو شب .منو راه .او سرنوشتم ميداند او ميداند در تمام حجم بودنش گم گشنم تنها ذليل بودنم تنها دليل ما ندنم در تمام حجمش پيدا شدم
دامون اسفند 85
خانه دوست کجاست ؟ در فلق بود که پرسيد سوار،
آسمان مکثي کرد
رهگذر شاخه نوري که به لب داشت به تاريکي شنها بخشيد
و به انگشت نشان داد سپيداري
و گفت : نرسيده به درخت کوچه باغي است
که از خواب خدا سبزتر است ودر آن عشق به اندازه پرهاي صداقت آبي است
مي روي تا ته آن کوچه که او پشت بلوغ سر بدر مي آورد
پس به سمت گل تنهايي مي پيچي،
دو قدم مانده به گل پاي فواره جاويد اساطيرزمان مي ماني
و تو را ترسي شفاف فرا مي گيرد .