• وبلاگ : (روياي لبخند) به نام تکسوار آسمونها
  • يادداشت : ميخوام بدوني ...
  • نظرات : 25 خصوصي ، 165 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    چشم‌هايت انگاري چشمه ي نجابت بود
    - آمد او - به خود گفتم : آن‌که توي خوابت بود
    چشمات مي‌گفتند : عاشقي نخواهي کرد
    دور مي شدم گفتي : صبر کن ! ببين ! برگرد !
    عاشقانه خنديدي ، دستمان به هم پيوست ...