کلاغ قصه گرد سفر را از خود تکاند ، هنوز آرام نگرفته بود که ، کودک به خواب رفت ، مادر گفت : قصه ما به سر رسيد ، کلاغه به خونش نرسيد ...
و کلاغ بر آوارگي خود گريست و پر کشيد ...