عاقبت بر اين دلم پا مــــــــــي گذارم مي روم
اين دل سر گشته را جـــــا مي گذارم مي روم
اين دل آشفته را چون لالــــــــــــه هاي داغدار
در چمن بهر تمــــــــــــاشا مي گذارم مي روم
مي کنم اين سينه را همچون شقايق چاک چاک
چشم حسرت بين به گلــــها مي گذارم مي روم
دامــــــــن از دست شماها ميکشم همچون نسيم
در دل شب رو بــــــه صحرا مي گذارم ميروم
يا چو توفان در تمام کــــــــــــــوچه باغ زندگي
شکوه ها با شور و غوغا مي گــــذارم مي روم
از ديار خسته اين آشنايــــــــــــــــان همچو رود
عاقبت هـــــــــــــــم رو به دريا ميگذارم ميروم