• وبلاگ : (روياي لبخند) به نام تکسوار آسمونها
  • يادداشت : تو رو خدا بگيد نره ...!!!
  • نظرات : 15 خصوصي ، 143 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     
    + هستي 
    خيلي سخت است وقتي همه کنارت باشند و باز احساس تنهايي کني. وقتي عاشق باشي و هيچ کس از دل عاشقت باخبر نباشد . وقتي لبخند مي زني و توي دل گرياني . وقتي تو خبر داري و هيچ کس نمي داند . وقتي به زبان ديگران حرف مي زني ولي کسي نمي فهمد . وقتي فرياد مي زني و کسي صدايت را نمي شنود . وقتي تمام درها به رويت بسته است... آن گاه دستهايت را به سوي آسمان بلند مي کني و از اعماق قلب تنها و عاشق و گريانت بانگ برمي آوري که: « اي خداي بزرگ دوستت دارم!» و حس مي کني که ديگر تنها نخواهي ماند.
    + هستي 
    عشق را دوسيت دارم
    اگه يه روز بغض گلوت رو فشرد بهت قول نميدم که مي خندومت ولي مي تونم باهات گريه کنم اگه يه روز نخواستي به حرفهام گوش بدي خبرم کن........قول مي دم که خيلي ساکت باشم اگه يه روز خواستي در بري بازم خبرم کن......قول نمي دم که ازت بخوام وايسي اما ميتونم باهات بدوم اما.....................اگه يه روز سراغم رو گرفتيو خبري نشد..........سريع به ديدنم بيا حتمآ بهت احتياج دارم

    + هستي 
    وقتي دلتنگ شدي به ياد بيار کسي رو که خيلي دوست داره. .وقتي نااميد شدي به ياد بيار کسي رو که تنها اميدش تويي. وقتي پر از سکوت شدي به ياد بيار کسي رو که به صدات محتاجه. وقتي دلت خواست از غصه بشکنه به ياد بيار کسي رو که توي دلت يه کلبه ساخته. وقتي چشمات تهي از تصويرم شد به ياد بيار کسي رو که حتي توي عکسش بهت لبخند ميزنه. وقتي به انگشتات نگاه کردي به ياد بيار کسي رو که دستاي ظريفش لاي انگشتات گم ميشد. وقتي شونه هات خسته شد به ياد بيار کسي رو که هق هق گريش اونها رو مي لرزوند
    + هستي 
    سهم من از دوري تو چيزي جز دلتنگي به اندازه درياها ،نگاهي تاريك همچون شب هاي بدون مهتاب و لحظه هايي كه ثانيه به ثانيه ميگذرند نيست .پس اي دوست بشنو صداي دلتنگي مرا

    + هستي 
    روي يک طاقچه سنگي ميون دو قاب رنگي بودن من وتو با هم داره تصوير قشنگي عکس تو تو قاب خاتم در حصار خالي از غم حتي در مرگ تن من نمي گيره رنگ ماتم
    + هستي 
    مي دوني زيباترين خط منحني دنيا چيه ؟ لبخندي که بي اراده رو لبهاي يک عاشق نقش مي بنده تا در نهايت سکوت فرياد بزنه : دوستت دارم
    + هستي 
    گاهي اوقات آرزو مي کنم اي کاش تک پرنده عاشقي بودم که ميان صدها هزار پرنده بتوانم به قله بلند سرزمين هستي برسم و پرواز کان نغمه سر دهم که... من شيداي تو وعاشقانه دوستت دارم
    + هستي 
    براي عشق،رفاقت ومهربوني بجنگ ولي اونو از کسي به زور نخواه
    + محمد 

    مثل يک پنجره ي يخ زده و مسدودم


    من همان خاطره ي دور و غبار آلودم

    عاقبت در خلاء مطلق تو مي ميرم


    بي تو با حادثه ي تلخ خزان در گيرم


    كاش يكبار دگر چتر و پناهم باشي


    باز هم منتظر و چشم به راهم باشي


    تو بگو مي شود از عشق چنين ساده بريد؟


    بي تفاوت ز همه خاطره ها دست كشيد ؟


    آه سرشارترين فصل غزلخواني من


    كي از اين جاده ميايي تو به مهماني من؟


    كي از اين كوچ غم انگيز حذر خواهي كرد؟


    كي از اين كوچه متروک گذر خواهي كرد؟


    نكند باز بيايي و بگويي دير است ؟


    به خدا بي تو دلم از همه دنيا سير است


    اي كه عشقت همه وهم است و غمت رويايي


    تا به كي سهم من از عشق فقط تنهايي ؟

    سلام مريم جان

    بعد از مدتها به روزم

    منتظرتم

    دوستت دارم تا مرگ غزل

    مرم پازي عزيزم خوبي؟

    آپم بيا

    آقا جون دلم گرفته
    مثل آسمون پاييز
    مي دونم مرغ دل من
    دوباره کرده هواتو
    اللهم عجل لوليك الفرج
    + محمد 

    ماهي به روي ماسه بي تاب غلت مي خورد در چشمهاي گِردش غوغاي ساكتي بود

    با التماس مي گفت : يك قطره آب چند است ؟

    موجي در آن كرانه سر را به سنگ مي كوفت .

    + محمد 

    ما در ره دوست نقص پيمان نکنيم

    گرجان طلبيد دريغ از جان نکنيم

    دنيا گر از زيبارويان لبريز شود

    ما پشت به دوستان قديمي نکنيم

    سلام دوست عزيز ...

    مدتي كه عشق مردن را صدا مي زند حتي صميمي ترين دوستان هيچ سراغي از آدم نمي گيرند و...

    من اين آخرين دلتنگ پرواز ...

    منتظر آپ شما دوست عزيز ...

    قربانت

     <      1   2   3   4   5    >>    >