کجا آرم گلي خوشبــــو که بنشيند به جاي تو
به دل شعري نمي جوشد روان ريزم به پاي تو
زبان آن ندارم تا دروغين نکته پردازم
تن ناقابل خود کنم هر دم فــداي تو
صداي صوت بلبلان در سحر گاهان به گوش آيد
نباشد مرهمي دل را به جــــز صوت و صداي تو
دهد هر ناصحي پندم برو با ديگري پيوند
نپيوندم اگر باشد سر راهم جفـــــاي تو
به گوشــــم مي رسد از هـــــزارانـــــــــم
از آن بهتر صفاي روح و جان باشد نداي تو
اگر مهـــري به تو دارم خلوص نيتي باشد
به جان هستم پذيراي تو و مهر و وفاي تو