سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه خداوند، بنده ای را دوست بدارد، عمل کردن به هشت صفت را به او الهام فرماید : چشمْ فروپوشیدن از محارم خدا، ترس از خداوند ـ جلّ ذِکرُه ـ، شرم، بردباری، شکیبایی، امانتداری، راستی و بخشندگی . [امام صادق علیه السلام]

(رویای لبخند) به نام تکسوار آسمونها

 
 
تو رو خدا بگید نره ...!!!(جمعه 86 شهریور 30 ساعت 10:6 عصر )

 

اگه گفتم خداحافظ نه این که رفتنت سادست ، نه اینکه میشه باورکرد دوباره اخرجاده است....

خداحافظ  واسه اینکه نبندی دل به رویاها ، بدونی با تو و بی تو همینه رسم این دنیا...

  

 

آی غنچه ها ، آی کوچه ها ، تو رو خدا بگین نره


پیاده ها ، سواره ها ، مسافرای جاده ها
، تو رو خدا بگین نره


تو رو خدا بگین نره
، اگه بره ، من حرفامو به کی بگم ؟


آخه من
هم عاشق شدم ، داره میره ، من چی بگم ؟


آهای شبا ، ستاره ها ، ترانه ها ، اگه بره ، قشنگی ها رو میبره


آی آدما
، مسافرا ، پنجره ها ی کوچه ها ، تو رو خدا بگین نره


عاشق شدم ،
اون می دونه ، واسه همین داره میره


اگه بره
، کی تو شبام ، شعرام رو ازمن می گیره ؟


نرو...
بمون...اگه کمم ، عاشق شدم خیلی زیاد


یادش به خیر... چه زود گذشت ،
اون اولا یادت میاد ؟


مترسکی غریب بودم ، تنها بودم ، ساکت وبی صدا بودم


قشنگ بودی
، بچه بودم ، از آدما جدا بودم


یه حرفی موند توی دلم ، بهت بگم ، از روزی که گفتی میرم


خواستم بگم
، دوستت دارم ، دوستت دارم ، دوستت دارم


نه خنده ها
، نه گریه ها ، نه اونهمه ترانه و گلایه ها


هیچی به یادت نمیاد؟ نه بوسه و نه کوچه و نه سایه ها ؟


داره میره ،
تا دوباره ، ساکن اون شبها بشم


تو باغ سرد لحظه هام
، مترسکی تنها بشم


عمرمنم
با رفتنت ، انگاری رو به آخره


منم می خوام عاشق بشم
، تو رو خدا بگین نره


می خواد بره ،
تنها بره ، تو فکر راه سفره


آی آدما ،
ستاره ها ، مسافرا ، تو رو خدا بگین نره ...

 

 

 

خدایا به اندازه تمامی روزهای رفته آرزوهای مچاله شده می بینم

 و به اندازه تمام ستاره های نقره ای شب یلدا آرزوهای نداشته !

 ولی هنوز امید وارم !!!

چون باور دارم که ارزوهای آبی ات

 روزی صدایم می کنند !!!!!

 

یادت باشه :

 

بیشترین فاصله برای من کمترین فاصله از توست ...ت

 

 

 امشب شب بی کسیه

یکی به دادم برسه

تنها ترین عشق زمین امشب به آخر می رسه

امشب شب تنهاییه

سر روی زانوم می ذارم

آخه تو اینجا نیستی و غزل غزل گریه دارم

غصه نشسته تو دلم

حرفی نزن چیزی نگو

فقط بزار گریه کنم

می خوام با بارون چشام فاصله ها رو کم کنم

ترک ترک دلم شکست

کسی به دادم نرسید

گریه های تنهایی مو  هیچکی به جز خودم ندید

از هم دیگه جدا شدیم

به راه و رسم زندگی

بودن تو یه لحظه بود رفتن تو همیشگی ...!!!

  

 ** این آپ با کمک پسر مشرقی ( محمد ) عزیزبود

بخاطر همه چیز ازش ممنونم **

 

 



 
تقدیم به بازنده های بازی عشق !!!(دوشنبه 86 شهریور 12 ساعت 3:37 عصر )


 

 
 

یه شب بی بهانه تر از قطره های بارون ,

شگفت انگیز تر از آبی آسمون

 و عمیق تر از سیاست رنگین کمون

 پا گذاشتی تو زندگیم

چقدر تعجب کردم وقتی دست به دستم دادی

 بدون اینکه از فردای نا معلوم رویای اقاقیا واهمه داشته باشی .

 همون موقع انگار کتیبه خدا رو به خوشبختی ما داشت ورق می خورد ,

همه فرشته های آسمونی رو به قبله وحدانیت عشق برامون سجده کردن

 و چند لحظه بعد همه ابرها برامون یه دریا لبخند فرستادن .

 از اون روز دیگه دستهام از یادنیلوفرهای آبی غافل نشدن ,

 گرچه میدونم این رویای شیرین ابدی نیست ولی...

 می دونم همونطور که بی بهانه اومدی بی بهانه هم خواهی رفت ,

می دونم روزی که بری من میشم تنها ترین برکه روی زمین ,

 می دونم همیشه باید یادم باشه تو مال من نیستی!...

 

 

 

 

باز هم برای تو می نویسم ،

برای تو و برای قلبی که برای تو می زنه

،دوست دارم برات بنویسم.

دوست دارم که بیشتر بدونی چقدر دوستت دارم

ولی کجاست حروفی برای نوشتن  از تو

بگو چگونه درک کنم لحظه های عاشقی رو ؟

من کلماتم را در وجود تو جاگذاشتم بگو چگونه اسمت را بنویسم ؟وقتی اشک نمی گذارد.

 اسمت رو به همراه ستاره می نویسم چون من و  به یاد شبهای تار عشق میندازه

بگو چگونه بعد از این تحمل کنم لحظات تنهایی را؟

با نوشتن لحظات تنهایی گریه ام می گیره چه برسه به ........؟


 

 

 

 



 
میخوام بدونی ...(سه شنبه 86 مرداد 9 ساعت 4:20 عصر )

 

تورا گم کرده ام امروز ...

 وحالا لحظه های من ...

گرفتار سکوتی سرد و سنگینند ..

 وچشمانم ...

که تا دیروز به عشقت می درخشیدند ...

 نمی دانی چه غمگینند ...

 چراغ روشن شب بود ، برایم چشم های تو ...

نمی دانم چه خواهد شد ... پر از دلشوره ام ...

 بی تاب ودلگیرم ...

 کجا ماندی که من بی تو هزاران بار ، در هر لحظه می میرم...!!!

 

 

 

آرام در کنار پنجره ام نشسته ام

و دل داده ام به صدای باران

 که اشک هایم را زمزمه می کند.

داستان دلتنگی بلند است

و فرصتی نمانده برای گفتن،

شاید وقتی دیگر، بگویم،از تنگی قفس!

 



 
ساکت و تنها ...(پنج شنبه 86 تیر 28 ساعت 6:32 عصر )

اگر خیال داری دوستم بداری همینک دوستم بدار

اکنون که زنده ام 

 صبر نکن تا بمیرم

بدان که آنوقت هرگز صدایت به گوشم نخواهد رسید

و مجبور میشوی حرفهای ناگفته قلب ساده ات را

 در فراسوی یک مشت خاکستر سرد پنهان کنی 

 پس اگر ذره ای عشق من در دلت مأوا دارد

 اگر دوستم داری

 بگذار تا زنده ام بدانم

 

 

به دنبال واژه ای میگردم!

تا قلمم راسیراب کنم

واین آخرین شاید هم آغازی برای فرداییست

که هنوز در راه نیست

و کاغذهای مچاله شده ی زباله دان گواه به این راز دارند

و این آیینه خسته تر از همیشه

زیر غباری از دور تنها تصویر مرا بدونه هیچ واژه ای به سکوت فریاد می زند

 امروز غبارت را به باد می دهند



 
کاش باور می کردی چقدر دوستت دارم ... !!!(چهارشنبه 86 تیر 13 ساعت 10:34 عصر )

Image and video hosting by TinyPic

 

در آخرین لحظه ی دیدار به چشمانت نگاه کردم

 و گفتم بدان آسمان قلبم با تو یا بی تو بهاریست

همان لبخندی که توان را از من می ربود بر لبانت زینت بست .

و به آرامی از من فاصله گرفتی بی هیچ کلامی .

 من خاموش به تو نگاه می کردم و در دل با خود می گفتم :

ای کاش این قامت نحیف لحظه ای ، فقط لحظه ای می اندیشید

 که آسمان بهاری یعنی ابر ، باران رعد و برق و طوفان ناگهانی .

 و این جمله ، جمله ای بود بدتر ازهر خواهش برای ماندن و تمنایی بود برای با او بودن ...

 

 

 

 

من از خدا خواستم نغمه های عشق مرا به گوشت برساند

تا لبخند مرا هرگز فراموش نکنی

و ببینی که سایه ام به دنبالت است تا هرگز نپنداری که تنهایی

ولی اکنون تو رفته ای

من هم خواهم رفت

فرق رفتن تو با من اینست که

من شاهد رفتن تو هستم ...

 

 

 

 



 
...ترانه ی زخمی ...(شنبه 86 تیر 2 ساعت 11:1 عصر )
 
 
 

گاهی وقتا دنیا واست خیلی کوچیک میشه

می خوای خفه شی

هیچ کورسوی امیدی نمیبینی

اما خوب ...

  تو همه ی اون لحظه ها خدا باهاته

همراهته

با یاد خدا و اونی که دوسش داری و فکر می کنی اونم دوست داره یه کم حالت بهتر می شه

و اون اشکی که می جوشه از گوشه چشمت یکم تسلی میده بهت

خدایا تنهام نذار

نذار شک کنم به همه چیز ...!!!

 

 



 
لیست کل یادداشت های وبلاگ?